ریسمان پیچ به درخت

ماموران زندان به ساواک گزارش دادند که حسبن ، نوجوان بزهکار زندان را نماز خوان کرده است .بلافاصله مامور ساواک وارد  زندان شد و حسین را زیر مشت و لگد قرار داد و بعد او را از بند بیرون برده و به درختی که در حیاط زندان بود ، ریسمان پیچ و او را در هوای سرد زمستان رها کرد.پس از گذشت چندین ساعت، مامور دیگری ریسمان را باز کردو حسین را که از حال رفته بود، به سلول زندانیان سیاسی منتقل کرد .در میان تاریکی سلول ، یکی از برادران برخاسته و نام زندانی تازه وارد را سوال کرد همین که حسین خودش رامعرفی کرد، آن برادر جای خودش را به حسین داد تا استراحت کندو خودش نشست .زیرا آن سلول به حدی تنگ بوده که باید چند نفر بنشینند تا یک نفر بخوابد



نظرات شما عزیزان:

بسیجی گمنام
ساعت22:10---21 دی 1392
آنـها کـجا........و
مـا کـجا؟؟
زیبا بود...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




برچسب ها :

موضوع :
-مطالب- , خاطرات شهدا ,  ,